روزانهنگاری – دوشنبه سوم مرداد ۱۴۰۱
صبح زود که چشم باز کردم فقط دو صفحه در دفترم نوشتم و بلافاصله بدون اینکه حتی قهوه بخورم یا هیچ کار دیگری انجام دهم کامپیوتر را روشن کردم و چند ساعتی بیوقفه پای کامپیوتر بودم. کارهای واجبی داشتم که باید انجام میدادم قبل از اینکه با پنبه خانم به استخر بروم. همانطور که پای […]