الهی، کفایتِ آزمونهای الهی
به دوستم گفتم در وبسایت جفتک میاندازم، هر کاری دلم بخواهد اینجا میکنم، اگر جای دیگری بودم آنقدر همه چیز را بالا و پایین میکردم که نوشته از دهان میافتاد. اینجا اما نگران هیچ نگاهی نیستم، احتمالن هیچکس نمیخواند اما به هر حال یک جای عمومی است، شهر اگر خالی هم باشد من وسط خیابان نمیشاشم و این تمام چیزیست که به آن نیاز دارم؛ اینکه بکوشم نوشتههایم از حد شاشیدن در خیابان بهتر باشند. همین کوشش برای عاقبتبهخیری من کفایت میکند.
مدتهاست تنها اندیشهام این است که خداوند به قدر یک عمر برای من بهانهی شکرگزاری تراشیده است، الحق که استاد این کار است؛ طوری شرمندهات میکند که تا ابد در سجده بمانی و باز شرمندهی کمکاریات باشی، من یکی که هستم.
در عین حال که دائم به او میگویم: «الهی، کفایتِ آزمونهای الهی.» میگویم: «من یکی دیگر توان آزمونی حتی به قدر داغبودن یک چای را هم ندارم.» اما تا همین جای زندگی، جز شکرگزاری چیزی برایم نمانده.
به نظرم حالا در نقطهی اوج هستم و میتوانیم در اوج خداحافظی کنیم. شاید اگر معطل کنیم باز برسیم به نقاطی که ناچار شویم پای مقدسات را وسط بکشیم و پروردگار را به زمین و آسمان قسم دهیم. خداوند پیغام میدهد که اگر میخواهی باز به آن نقاط نرسی فراموش نکن چه جاهایی ناتوان بودی و من توانت شدم، چه زمانهایی که درمانده بودی و من درمانت شدم، چه روزهایی که پناهی نداشتی و پناهت شدم، نوری نمیدیدی و نورت شدم، نانی نداشتی و نانات شدم و من میکوشم دست برندارم از یادآوری.
الهی شکرت…


دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.