سال نو برای من همواره نه از فروردین بلکه از اردیبهشت شروع می‌شد که از اولین روزش تا رسیدن به روز تولدم هزار بار به همه یادآوری می‌کردم که چه نشسته‌‌اید که اردیبهشتی دیگر از راه رسیده است.

حالا می‌بینم که نه اردیبهشت برایم معنای شروعی تازه را دارد و نه نزدیک شدن به تولدم شوری را در من برمی‌انگیزد.

آری، به زودی چهل ساله می‌شوم؛ حالا دیگر آنقدر بزرگ شده‌ام که بفهمم همه می‌روند اما هنوز آنقدر بزرگ نشده‌ام که دلتنگ نشوم.

شش ماه گذشت.

(خداوند آتش را بر همه‌ی آنانی که در آنند سرد گرداند.)

الهی شکرت…

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *