آدمها یا منفیگرا هستن یا مثبتگرا، چیزی به اسم واقعگرایی وجود خارجی نداره، چرا؟ چون واقعیتها رو ما هستیم که داریم «ایجاد میکنیم».
اگر واقعیت زندگی من مطلوب و خوشایند نیست معنیش این نیست که برای تمام افراد همینطوره. دُرُست زمانی که من در حال ِ تجربه کردنِ واقعیتهایی تلخ هستم دقیقاً در یک قدمی من افرادی هستند که تمام لحظههاشون رو به شادی میگذرونن چون زمانی که من در حالِ شکایت کردن از شرایط ِ موجود هستم اونها در حال «خلق کردنِ» شرایط دلخواه خودشون هستن و من فقط در صورتی میتونم واقعیتهای خوشایندی رو تجربه کنم که مثل اونها فکر و عمل کنم.
میخوام بگم که جریان برعکسِ چیزیه که ما اغلب فکر میکنیم؛ یعنی اول باید مثبت فکر کنی تا اون واقعیت مثبت ایجاد بشه که بعد حالت بهتر بشه و اوضاع مثبتتر بشه، نه اینکه منتظر باشی تا یه اتفاق خوب بیفته تا بعدش تو بتونی مثبت فکر کنی و حالِ خوب رو تجربه کنی. اگه حال ِ خوبت وابسته به یه اتفاق ِ خوب باشه هزار سال هم که منتظر باشی هیچ اتفاقی نمیافته. باید شروع کنی به مثبت دیدن و مثبت فکر کردن تا اتفاقات مثبت پشت سرش بیان.
افرادی که به خودشون میگن واقعگرا در واقع منفیگراهایی هستند که پشت مفهوم ِ کلیشهای واقعگرایی پنهان شدن تا بتونن برای اوضاع و احوال منفیشون توجیهات کافی داشته باشن و هیچ تکونی به خودشون ندن.
این افراد، مثبتگراها رو افرادی رؤیایی میدونن که در دنیای واقعی زندگی نمیکنن.
اگر تو هم جزء این دسته از افراد هستی بدون که تو در حالِ تجربه کردنِ واقعیت ِ خودساختهی خودت هستی که هر زمان اراده کنی میتونی تغییرش بدی. پس واقعیتهایی رو بساز که دوست داری، به جای اینکه تحت لوای واقعگرایی عمرت رو به هدر بدی در حالیکه دائما در حال حسرت خوردن به حال و زندگی همونهایی هستی که از نظر تو در رؤیا زندگی میکنن.