, ,

روزانه‌نگاری – شنبه ۲ مهر ۱۴۰۱

با شروع هر فصل جدید من دفتر جدیدی برای نوشتن برمی‌دارم. دیروز چون کرج بودم دفتر جدیدم را نداشتم، از امروز در دفتر جدید می‌نویسم. دفتر این فصلم جلدی به رنگ نارنجیِ پاییزی دارد که کاملا ساده است و فقط در گوشه‌ی سمت چپ پایینش تصویر یک دوربین عکاسی قرار دارد. دفتری ضخیم با جلد محکم ِ سیمی و ورق‌های سفید و زیباست که از نوشتن در آن لذت می‌برم.

امیدوارم این شروع تازه لبریز از تجربه‌های فوق‌العاده و روزها و لحظات به یاد ماندنی باشه.

عمیقا سپاسگزار خداوندم که فرصت تجربه کردن یک تابستان دیگر را در اختیار داشتم و حالا لذتِ تجربه‌ی یک پاییز دیگر به من عطا شده است و من قدردان این موهبت هستم.

با جدیت تصمیم گرفته‌ام که دیگر پرنده‌ها را در بالکن نپذیریم. هر بار که سر و کله‌ی یکی از آنها پیدا می‌شود و من متوجه می‌شوم به بالکن می‌روم و او را پر می‌دهم. حتی با تمام این‌ها باز هم می‌آیند و کثیف کاری می‌کنند.

پروژه‌ای دارم که باید در این چند روز انجام شود،‌ کار زیادی هم برای انجام دادن دارد. تمام روز بی‌وقفه پای کامپیوتر بودم. هر بار تایمر اجاق گاز را برای انجام کاری تنظیم می‌کردم؛ یک بار زنگ زد و رفتم پیاز را رنده کردم و کمی آبش را گرفتم و گوشت و پیاز و ادویه‌ها را مخلوط کردم و ورز دادم. نیم ساعت بعد دوباره زنگ زد و رفتم گوشت را داخل تابه پهن کردم و تقسیم‌بندی کردم و روی حرارت گذاشتم. برنج را هم همین‌طور. دوباره که زنگ خورد برنج را دم کردم و گوجه‌فرنگی‌ها را روی کباب‌ها گذاشتم.

یعنی اگر تایمر اجاق گاز نباشد ما یا هیچ چیزی برای خوردن نخواهیم داشت یا تمام غذاها می‌سوزند. این تایمر با آن صدای بلندش، که نمی‌توان نشنیده‌اش گرفت، مرا مجبور می‌کند که حواس‌جمع باشم و کارها را انجام دهم. به لطف این تایمر است که ما غذا داریم برای خوردن.

تا عصر لاینقطع پای کامپیوتر بودم و الان که دارم می‌نویسم اصلا یادم نمی‌آید که چه کار دیگری انجام دادم آن روز.

آنقدر این روزها کارهایم در هم پیچیده شده است که خدا می‌داند. همین چند خطی که می‌نویسم جای شکرش باقیست.

الهی شکرت….

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *