جذاب‌ترین وعده

یک روز در هفته با دوستان و همکاران عزیز جلسه‌ی حضوری داریم، باقی را دورکاری می‌کنیم. (آزادی رهاورد فناوری است و من همواره قدردان فناوری و آزادی‌ام.)

یکی از عزیزان از سفری طولانی بازگشته، دوستان گفتند به یمن آمدنش صبحانه را یک جای باصفایی بخوریم و بعد برویم برای جلسه. از من پرسیدند تو موافقی؟

صحنه‌ای از فیلمی را به خاطر آوردم که خیلی سال قبل دیده بودم؛ زن به شوهرش گفت: «با هم بریم حمام؟» مرد گفت: «عزیزم، اگر هر زمانی توی زندگی، من به هر دلیلی این پیشنهاد رو رد کردم تو بزن منو بکش.»

من هم اگر هر زمانی به هر دلیلی پیشنهاد صبحانه را رد کردم یکی مرا بکشد که لایق زندگی نیستم.

صبحانه وعده‌ی مورد علاقه‌‌ام است؛ هیچ‌ چیز به قدر یک صبحانه‌ی خوب دلم را نمی‌برد. به نهار و شام جهت رفع تکلیف تن می‌دهم، جذابیتی برایم ندارند؛ به نظرم نه بوی خوبی دارند و نه آنقدرها لذیذ‌ند.

اما فقط یک لحظه به صبحانه فکر کنید، تصور کنید که می‌تواند شامل چه چیزهایی باشد؛ قهوه، تخم‌مرغ به ده‌ها شکل مختلف، لوبیا، عدس، سوسیس، نان تست، سبزیجات تازه و چیز جذابی مثل آووکادو (به خدا دو تا آووکادوی دیگر خورده‌ام و همین حالا که می‌نویسم شش هسته‌ی آووکادو در شش فنجان گذاشته‌ام به این امید که ریشه دهند. حتی می‌توانم بگویم که دیگر در مورد طعمش صاحب‌نظر به حساب می‌آیم.) پنیر‌های دلربا، چیزکیک یا کیک‌های صبحانه،‌ خامه، کره بادام‌زمینی یا کره‌ی فندق و پسته، انواع آجیل، خرما. (در پرانتز بگویم که گاهی حتی خانواده‌ی کله‌پاچه هم می‌تواند شاملش باشد.)

انصافن چنین میزی را تصور کنید و حالا آن را با میز نهار یا شام مقایسه کنید، من که جز سالاد و زیتون چیز جذاب دیگری در آن‌ها سراغ ندارم، فقط همه جا بوی پیاز هست؛ آنقدر که نه فقط به تن‌ات می‌چسبد بلکه اشتهایت را هم به کل کور می‌کند.

اما حوالی میز صبحانه بوی قهوه هست و عطر یک کیک تازه از فر بیرون آمده.

باوجودیکه طوری صبحانه خورده بودم که تا حوالی هشت شب هیچ‌گونه احساس گرسنگی نداشتم اما می‌توانم هر روز همین برنامه را داشته باشم و هیچ جزء عمرم به حساب نیاید.

الهی شکرت…

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *