روزانهنگاری – سهشنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۱
بالاخره امروز آزمایش دادم. وقتی رفتم برای آزمایش ۱۸ ساعت بود که در ناشتایی کامل بودم. کمبود قند نشان ندهد خوب است 🥴
کار آزمایش سریع و راحت و روان انجام شد. برگشتم خانه و صبحانه خوردم. نمیدانم چه شده بود که بعد از صبحانه احساس میکردم دارم از خستگی غش میکنم. شاید به دلیلِ یک دفعه خوردن بعد از این همه ساعت بود. حدود یک ربع روی کاناپه دراز کشیدم و فیالواقع غش کردم. اما اگر این استراحت کوتاه را نمیکردم نمیتوانستم بقیهی روز را ادامه دهم.
با اینکه دیروز تقریبا تمام کارها را انجام داده بودم اما باز هم که شروع کردم به کار کردن یک دنیا کار بود که تا لحظهی آخرِ حرکت کردنم ادامه داشت. دیروز داشتم فکر میکردم که من در این خانه دچار وسواس ذهنی برای تمیز و مرتب کردن هستم، دلیلش هم این است که من این خانه را کاملا نو تحویل گرفتم، بنابراین ذهن من میداند که حد تمیز بودن این فضا کدام نقطه است و تمام تلاشش را میکند که همیشه در همان نقطه باشد.
در واقع در ذهن من استاندارد مشخصی برای تمیزی این فضا وجود دارد و نمیتوانم از آن استاندارد پایینتر بیایم. درحالیکه اگر در جای دیگری بودم که از ابتدا...