الهی شکرت…
الهی، بدون تو نمیشود.
بدون تو هرگز نشده است و هرگز نخواهد شد.
بدون تو تاریک است، بدون تو دلگیر است، بدون تو ترسناک است.
بدون تو من نیستم که بخواهم ببینم میشود یا نه.
الهی، تو باش.
همانقدر نزدیک که گفتهای باش.
از آن فاصلهای که گفتهای حتی ذرهای دورتر نشو.
اگر میشود از آن هم نزدیکتر شو؛ نزدیکتر از «نزدیکتر از رگ گردن».
تازهترین نوشتهها
- نوری که نوشتن به ادراکم میتاباند18 مهر 1404 - 1:30 ب.ظ
- این نفس که خالی شود بادکنک خواهد افتاد17 مهر 1404 - 10:11 ب.ظ
- کاش میشد چراغ اتاق را خاموش کرد15 مهر 1404 - 12:00 ق.ظ
- بدا به احوال قلب هزارپارهی ما14 مهر 1404 - 10:15 ب.ظ
- تنها از خدا برمیآید13 مهر 1404 - 11:00 ب.ظ