مقابله با ترس ها

ترسو بودن يا نبودن يه احساس درونيه كه هر كس نسبت به خودش داره و توو خلوت خودش ميدونه كه آدم ترسوئي هست يا نيست. من درباره ي خودم ميدونم كه هستم چون ليستي دارم شامل حداقل ٢٥ موردِ اساسي كه ترس هاي من هستن و وقتي كنار هم ميذاريشون متوجه ميشي كه بخش ترسوی شخصيتت خيلي پررنگ تر از بخش شجاعشه. چند تا مورد از اون لیست بلند بالا اینا هستن:

١- (اونقدر شجاع نيستم كه شماره يك رو بگم ?)
٢- از دست دادن عزيزان
۳- مسئولیت یک انسان رو داشتن
۴- تصادف
۵- ارتفاعي كه محصور نباشه
۶- آدم هاي عقده اي
۷- تنهايي براي تمام عمر
۸- اسارت
۹- جنگ
۱۰- دردِ زیاد
.
.

با بعضي از ترس ها سعي كردم مواجه بشم، از خيلي ها هم فرار ميكنم، براي خيلي ها هم كاري از دستم بر نمياد.
اما در مجموع ياد گرفتم كه خيلي از چيزهايي كه ازشون مي ترسيم هرگز اتفاق نمي افتن، پس رهاشون ميكنم تا وقتي كه پيش بيان، اون موقع يه فكري به حالشون ميكنم (یا بهتره بگم یه خاکی توو سرم میریزم ?)

پی نوشت: وقتي ميگم مواردِ اساسي منظورم سوسك و موش و مارمولك و غيره نيست. اين موجوداتِ بيچاره كه سرنوشتشون دوست داشته نشدنه و به اندازه ی کافی سرخورده هستن. ديگه لازم نيست ما با ترسيدن ازشون این سرنوشت شوم رو توو سرشون بزنیم. خدارو شکر از اینا نمی ترسم ??

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *